کتاب «ایگو؛ محور مداخلات تکنیکی» یکی از آثار مهم و آموزشیِ «فرد بوش» است که در سال 1995، برای اولینبار منتشر شد. «ایگو؛ محور مداخلات تکنیکی» از جمله کتابهای مرجع در زمینۀ روانکاوی و روانشناسی است که نهتنها برای دانشجویان و افراد متخصص کاربرد دارد، بلکه برای علاقهمندان به این حوزۀ رواندرمانی نیز مناسب است.
نویسنده در «ایگو؛ محور مداخلات تکنیکی» میکوشد تکنیکی منحصربهفرد برای ایجاد فضایی همکارانه میان بیمار و رواندرمانگر آموزش دهد. در واقع، در این تکنیک بیمار به صورت پویا در فرایند خودشناسی شرکت میکند و با تجهیز ایگوی خود، دارای توانمندی جهت کار تحلیلی در دورۀ روانکاوی بالینی میشود. فرد بوش در این کتاب نشان میدهد که بیشتر مطالبی که رواندرمانگران به بیماران خود ارائه میدهند، ناشی از درک آنها از مراجعین است؛ و نه ناشی از میزان آمادگی بیماران برای شنیدن این مطالب. این ایراد موجب ایجاد شکافی میان بیماران و فرایند درمانی آنها میشود. در این کتاب دکتر بوش به مخاطب خود یاد میدهد تا چگونه بیمار را در فرایند درمان خودش شرکت داده و بهعنوان عنصری مهم و اساسی در این روند به آنها نگاه شود.
در بخشی از کتاب، تعریفی جالبتوجه راجعبه «تغییر ایگو در روانکاوی» بیان شده که بدین صورت است: «تغییری که انتظار داریم بهعنوان شرط ضروری تحلیل موفق رخ دهد، نوعی تغییر است که اهمیت فوقالعادهی اصطلاح ایگو را برای روند تغییر در روانکاوی نشان میدهد. این تغییر را میتوان در توالی زیر درک کرد. پس از اینکه دورهای کار تحلیلی با مقاومتهای بیمار انجام شد تا انتقال تجربه شود، اغلب بیمار بر اساس حالتی که درمانگر در اتاق انتظار را به روی او باز میکند، یا به او لبخند میزند، یا لبخند نمیزند، یا به او سلام میکند، به این باور میرسد که درمانگر حالت خلقی خاصی دارد. اگر در اولین بار از بیمار خواسته شود که در مورد این ادراک بیندیشد، بیمار اغلب گیج شده و به این باور میرسد که چنین پرسشی مانند آن است که پرسیده شود آیا مردی که دو متر قد دارد، قدبلند است؟ بیمار قانع شده که اگر فکر میکند درمانگر در مورد چیزی عصبانی به نظر میرسد، به خاطر این است که درمانگر ظاهری عصبانی دارد. بعدها در تحلیل، با اینکه همین بیمار ادراکات مشابهی را از درمانگر دارد، ظرفیتی جدید و جالب خواهد داشت. این ظرفیت جدید، که تغییر در توانایی تفکر در مورد رخدادهاست، باعث میشود بیمار حداقل از خود بپرسد که حتی اگر ادراکش صحیح باشد، چرا به این جنبه از رفتار درمانگر توجه کرده است. خلاصه اینکه، بیمار اکنون ظرفیت مشاهدهی مشاهدات خود را دارد، یعنی عنصر اساسی فرایند خودتحلیلی.»
در ادامه، نویسنده توضیحی جامع راجعبه رویکردش به مطالب آموزشی کتاب ارائه میدهد: «بنابراین، چیزی که من به آن میپردازم، تغییرات خاصی است که در طی تحلیل موفق در ایگو رخ میدهد. هستهی فانتزیهای ناخودآگاه بیمار تغییر نمیکند. این فانتزیها دستنخورده باقی میمانند و آمادهی برانگیخته شدن هستند. چیزی که تغییر میکند ظرفیت بیمار برای تفکر دربارهی مناقشات خود است. توانایی بیمار در رهایی بیشتر در فهم آنچه به آن فکر میکند، به همان اندازه اهمیت دارد که ظرفیت بیمار برای تفکر در مورد تفکراتش. در ادبیات تحلیلی بر نکتهی دوم به اندازهی کافی تاکید نشده است. این امر، بیانگر رویکردی به تحلیل است که به لزوم مشارکت بیمار در روند درمانی فراتر از گفتن چیزی که به ذهنش میآید، اهمیت نمیدهد. تغییر در فرایند تفکر که من آن را شرح میدهم، در جایگزینی کنش به امکان تفکر، اساسی است. برای مثال، بیماری که اغلب خود را درگیر زنی دگرآزار میبیند، در تحلیل موفق ظرفیتی برای مشاهدهی تلویحات رفتار خود و انتخابهایش پیدا میکند. که او این انتخاب را پیش از آن نداشت.»
دکتر «فرد بوش» از جمله روانکاوان و نویسندگان مشهور در حوزۀ روانشناسی است. از جمله آثار مهم او میتوان به کتابهای «خلق یک ذهن روانکاوانه» و «خیالورزیهای روانکاو» اشاره کرد.